♥☆منتظــر مـهـدی☆♥

او خواهد امــــد

یا صاحب زمان ....

تا کی به انتظارت در کوچه های انتظار بنشینم و اشک بریزم؟

تا کی برایت بگویم خسته ام از آدمـآن آلوده ی دنیا ...

یا صاحب الزمان ....

دنیا آلوده شده است ...

نـه، دنیا آلوده نیست!

تقصیر ماست، خودمان دنیایمان را آلوده کرده ایم

 

پس کی میایی؟؟؟؟؟؟؟؟

 

میدانم ... یک روز که دلتنگ تر از همیشه ام میایی،

و من قـول میدهـم چادر سیاه من اولین فرشی باشد که پا بر آن میزاری،

بیا که خسته ام ..............

|چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, |18:5 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

« میخواهم خنده هایش برای خودم باشد »
 
سرکلاس بحث این بود که چرا بعضی از پسرهایی که هر روز بایک دختری ارتباط دارند، دنبال دختری که تا به حال با هیچ پسری ارتباط نداشته اند برای ازدواج می گردند! اصلا برایمان قابل هضم نبود که همچین پسرهایی دنبال این طور دخترها برای زندگیشان باشند!

 


این وسط استادمان خاطره ای را از خودش تعریف کرد:

ایشان تعریف میکردند من در فلان دانشگاه، مشاور دانشجوها بودم، روزی دختری که قبلا هم با او کلاس داشتم وارد اتاقم شد، سر و وضع مناسبی از لحاظ حجاب نداشت، سر کلاس هم که بودیم مدام تیکه می انداخت و با پسرا کل کل می کرد و بگو بخند داشت، دختر شوخی بود و در عین حال ظاهر شادی داشت.


سلام کرد گفت حاج آقا من میخواستم در مورد مسئله ایی با شما صحبت کنم، اجازه هست؟

گفتم بفرمایید و شروع کرد به تعریف کردن.


"راستش حاج آقا توی کلاس من خاطر یه پسرَ رو میخوام، ولی اصلا روم نمیشه بهش بگم، میخوام شما واسطه بشید و بهش بگید، آخه اونم مثل خودم من خیلی راحت باهام صحبت میکنه و شوخی میکنه، روحیاتمون باهم می خوره، باهم بگو بخند داره، خیلی راحت تر از دختر های دیگه ای که در دانشکده هستن بامن ارتباط برقرار میکنه و حرف میزنه، از چشم هاش معلومه اونم منو دوست داره، ولی من روم نمیشه این قضیه رو بهش بگم میخواستم شما واسطه بشید و این قضیه رو بهش بگید."

حرفش تمام شد و سریع به بهانه ایی که کلاسش دیر شده از من خداحافظی کرد و رفت.

در را نبسته همان پسری که دختر بخاطر او بامن سر صحبت رو باز کرده بود وارد اتاق شد. به خودم گفتم حتما این هم بخاطر این دخترک آمده، چقدر خوب که خودش آمده و لازم هم نیست من بخواهم نقش واسطه رو بازی کنم!


پسر حرفش رو اینطور شروع کرد که: من در کلاسهایی که می رم، دختری چشم من رو بد جور گرفته، میخوام بهش درخواست ازدواج بدم، ولی اصلا روم نمیشه و نمی دونم چطوری بهش بگم!

بهش گفتم اون دختر کیه: گفت خانم فلانی!

چشم هام گرد شد، دختری رو معرفی کرد که در دانشکده به «مریم مقدس» معروف بود!!

گفتم تو که اصلا به این دختر نمی خوری، من باهاش چندتا کلاس داشتم، این دختر خیلی سرسنگین و سر به زیر ِ، بی زبونی و حیائی که اون داره من تا الان توی هیچ کدوم از دخترهای این دانشکده ندیدم، ولی تو ماشاءالله روابط عمومیت بیسته! فکر میکنم خانم فلانی (همون دختری که قبل از این پسر وارد اتاق شد و از من خواست واسطه میان او و این پسر شوم) بیشتر مناسب شما باشه!

نگذاشت حرفم تمام شود و شروع کرد به پاسخ دادن:

"من از دختر هایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد، من دوست دارم زن زندگی ام فقط مال خودم باشه، دوست دارم بگو بخند هاشو فقط با مرد زندگیش بکنه، زیبایی هاش فقط مال مرد زندگیش باشه، همه دردو دل هاشو با مرد زندگی ش بکنه، حالا شما به من بگید با دختری که همین الان و قبل از ازدواج هیچی برای مرد آینده اش جا نذاشته من چطوری بتونم باهاش زندگی کنم؟!

من همون دختر سر به زیر سرسنگینی رو میخوام که لبخندشو هیچ مردی ندیده، همون دختری رو میخوام که میره ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به این باشه که کدوم پسر حرفی میزنه تا جوابش رو بده چار دنگ به درسش  و نمراتش عالی!

همون دختری که حجب و حیاءش باعث شده هیچ مردی به خودش اجازه نده باهاش شوخی کنه، و من هم بخاطر همین مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که اصلا به خودم جرات ندادم مستقیم درخواستم رو بگم."

 

|چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, |17:59 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

ای ساکن دیار حجب و حیا! 
 
 چه عارفانه به میدان آمده ای
 
پوشش دینی تو دل پاکان روزگار را 
 
بـ شوق آورده است.
 
چرا کـه این پوشش
 
از زره جنگاوران میدان رزمـ 
 
بسی  والاتر است
 
کـه آن زره میدان جهاد اصغر است
 
و حجاب تو زره میدان جهاد اکبر!!
 
 

+دخترانــــــــــــی در صدف

|چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, |17:53 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

آری در این مکتب اینچنین انقلاب می کنند.
در این مذهب،اینچنین زن را آزاد می کنند.

معلم شهید،دکترعلی شریعتی

متنی که میخونید قسمتی از کتاب "زن"دکتر شریعتی که من خیلی خوشم اومد و مایل بودم شما هم این متن رو بخونید،انتشارش بلا مانعه است.در ضمن بعد از یک دور خوندن روی قسمت های رنگی متن متمرکز بشین و دربارش فکر کنید!

-----------------------------------------------------------------

 

و مگر نه این مذهب،مذهب ابراهیم است و اینان واثان اویند؟

هیچ جسدی را حق ندارند که در مسجد دفن کنند.و بزرگترین مسجد زمین ،مسجدالحرام است،کعبه این خانه ای که حرم خداست و حریم خداست،قبله ی همه ی سجده ها،خانه ای که به فرمان او و بدست ابراهیم بزرگ برپـا شده است خانـه ای که پیامبر بزرگ اسلام و افتخـارش و " رسـالتش" آزاد کردن این
 "خانه آزاد" است و طواف بر گرد آن و سجده به سوی آن.
-ابراهیم آن را بنا کرد و مدفنش آن جا نیست،
محمد(ص)آن را آزاد کرد و مدفنش آن جا نیست!!
در طول تاریخ بشریت،تنها و تنها یک تن از چنین شرفی برخوردار است،خدای اسلام از نوع بشر یکی را برگزید تا در خانه ی خاص خویش ،در کعبه،دفن شود.کی؟؟

یک زن،یک کنیز،هاجر.

خدا به ابراهیم فرمان می دهد که پرستشگاه انسان را _ خانه ی مرا_ کنار خانه ی این زن بنا کن.وبشریت،همیشه باید برگرد خانه ی هاجر طواف کنــد.

خدای ابراهیم سرباز گمنامش را از میان این امت (این دو جنس)،یک زن انتخاب می کند،یک مادر آن هم یک کنیز.یعنی موجودی که در نظام های بشری از هر فخری عاری بود.

آری در این مکتب اینچنین انقلاب می کنند.
در این مذهب،اینچنین زن را آزاد می کنند.

|چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, |17:52 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

دختران هرچقدر می توانند بد حجابی کنند : لباس های بدن نما بپوشند,در خیابان عشوه گری کنند,موهایشان را به نمایش بگذارند و….

 

بدحجابی و بی حجابی

 

بی خیال محرم و نامحرم فقط و فقط در این دنیا خوش باشید و با نامحرمان در خیابان ها اینگونه آب بازی کنید :

 

بد حجابی

 

در هر صورت هر جور می توانید بدحجابی کنید :

 

بد حجابی

 

پسران نیز فقط به فکر شَهـوت رآنی باشند و اصلا به مَحرم و نامَحرم توجه نکنند

دوسـت دختـر و دوسـت پسـر پیدا کنید و به شَـهـوت رآنی بپردازید مگر دنیا چند روز است ؟؟

 

بد حجابی

 

به راستی دنیا چند روز است ؟؟

آیا این کارها دائمی و همیشگی ست ؟؟

خیر دوست عزیز  !! چنین روزهایی نیز در پیش است پس ببینید :

تصویر زیر از مکانی ست که به آن غصال خانه می گویند

و اینجور که گفته می شود همه ما یک روزی روی تخت غصالخانه  حمام خواهیم کرد ,حتی شما دوست عزیز

 

غصالخانه

 

البته از اینجای کار به بعد قادر به انجام کارهای اول مانند گناه نیستید

در ادامه  شما را در پارچه سفیدی به اسم کفن می پیچند و در یک اتاق کوچک مانند اتاق زیر قرار می هند :

 

قبر

 

می گویند اسم این اتاق کوچک قبر است و خیلی تاریک است

بعد دهنه قبر یا همان اتاق کوچک را می بنند

 

قبر

 

چقدر دنیا خوب بود لذت داشت !! ولی این اتاق بسیار تاریک است

گفته می شود اتفاقاتی در آن اتاق تاریک می افتد مثلا نسبت به کارهایی که در دنیا انجام داده اید بازخواست می شوید

شرمنده که از اینجا به بعد تصویر ندارم تا تصویری برایتان توضیح دهم

حضرت محمد (ص)  شب اول قبر را سخت ترین شب می داند

امام صادق (ع) می فرماید در این شب است که دو فرشته نگیرو منکر قبر نزد شما می آیند و در مورد اعمال تان در دنیا از شما سوال می کنند

من وشما چه جوابی به آنها می دهیم ؟؟؟

واقعا چه جوابی؟؟؟


امیدوارم شما از اینگونه آدم ها نباشین

این مطلب را از فیسنــَما آوردم و یکی زیرش نوشته بود:خواهش می کنم بازنشرش کنید تا حیوونایی مثل من دست از این کارشون بردارن

|چهار شنبه 22 خرداد 1392برچسب:, |17:49 | محب صاحب زمان علیه السلام| |

De$ign | کافه حجاب